... تلخ مثل عسل

بی شک می توان روزهای تازه ای رقم زد ...

... تلخ مثل عسل

بی شک می توان روزهای تازه ای رقم زد ...

گرفته حالی ما را کسی نمی فهمد/ ترنج قالی ما را کسی نمی فهمد


 آغوش تو چتر نجات من است،

   چرا باز نمی شود؟


 


+ آدم درون ریزی هستم که الان به شدت، از درون لبریزم... اما عجیب است که این لبریز، چرا سرریز نمیشود، ..!

گرفته حالی ما را کسی نمی فهمد/ شکسته بالی ما را کسی نمی فهمد
شبیه دهکده های جزامیان هرگز/ غم اهالی ما را کسی نمی فهمد
همیشه آفت از این روستا گذر کرده است/ بلای شالی ما را کسی نمی فهمد
هزار حور و پری در دلش نشسته ولی/ ترنج قالی ما را کسی نمی فهمد
اگر چه وارث #شعر هزار ساله شدیم/ بزرگ سالی ما را کسی نمی فهمد


+ آهنگ


چاه شب ...

نیمه شب و

من و

یاد تو
و کتابی
وارونه در دستم


 


+ نه بارانی می بارد / نه آوازی می آِید   / و نه در کتابی که میخوانم / قهرمانش کاری می کند ...
+ نیمه شب می شود / نگاهم از بوی پیاز داغ زندگی  داااااغ / صبح شووو لطفا ... / شاید .../ باز شود  پنجره ی حرف های ناگفته / و آقتاب  از رنگین کمان اشک طلوع کند
+ کسی توی دلش ... / به چاه شب رسیده است
+ آهنگ

حضرت دوست تو رو تنها می پسند


خدا نیاورد آن روز را که از خودت خسته شوی ...




+ سمین ! تنها حرف بزن / تنها بخند / تنها راه برو / تنها اشک بریز / تنهایی بخواب / تنهایی بنویس / ... ی کلام .../ تنهایی رو زندگی کن / حضرت دوست تو رو تنها می پسندد . 

+ مامان !  به خوابم بیا ... / بگذار جهانم دوباره آرام  بگیرد 

+ آهنگ


این سر گیجه به تو بند است ...


بخوان به معراج آغوشت مرا

که سرزمین این کولی

ار مرز نفس های تو آغاز می شود ...




+ عزیزم .../ بعضی درد دلها گوش نمی خواهد ... / گوشه آغوش می خواهد 


+ آهنگ  ... 



از دل من اما ... !


مرور قصه شیرین هر روزه که دلم میخواهد مدام تکرارش کنم، مثل "امروز افطار چه بخوریم" مرا تبدیل کرده است به آدمی که سخت ترین تصمیم های زندگیش را در عرض چند ثانیه می گیرد. در همین لحظه تصمیمم را گرفتم. نگران من نباش. زندگی را عاشقانه از میان برگهای ریحان و نعناع  بو بکش. و بگذار، دستهای ظریف زنانه ام ، سفره ای گلدار پهن کند به روی روان زندگی ات. ولی تو هم لطفا همه‌ی چیزهایی که گیر کرده در این گلوگاه را بردار. چرا که زندگی بیش از آنکه عشق بخواهد، آرامش می خواهد... (  رمضان سال 89)


        




+ از دل من اما ... !!

+  خودم را می زنم به خیابان های / شب های .../ سیگارهای ... / های های منی که از خلا پر بود ... / همین طور برای خودم میخندم / همین طور برای خودش اشک می آید ... 

+ آهنگ ...


دلش اندازه دریا، به رنگِ آسمان باشد..


دلم یک دوست می خواهد

که خیلی مهربان باشد ... 





+ دلش اندازه دریاااااا / به رنگ آسمان باشد ... / خوبه که هستی 



+ پروردگارا محکم بغلم کن ... دنیا از آنچه گمان می کنیم کوچکتر است، و از آنچه گمان می کنیم سردتر.. / می روم تا در آغوش یگانگی اش گرم شوم / پروردگارا محکم بغلم کن بعید می دانم دلم بخواهد به دنیایت بازگردم. هر چه با بی عشقی مردمانت زیستم کافی بود. هرچه تورا میان ستارگان جستجو کردم و محو یافتمت کافی بود. هرچه صبح های بیدار داشتم و شب های بسیار در خواب، کافی بود / امیدوارم زندگی دوباره ای در انتظارم نباشد، اگر با جبر خودت خواستی باز به زمین برم گردانی، لطفا یک ماهی قرمز کوچک عیدانه باشم در تنگی بلورین با عمری کوتاه در برابر چشمان یک دختر بچه ی مهربان و دیگر هیچ.


 + آهنگ ... 





اینجا تابستان است و باد پاییزی می آید ...


نمی دانم

کدام پل

در کجای جهان شکسته است

که هیچکس به خانه اش نمی رسد





+ کاش میشد کنج دنجی را شبی پیدا کنم / آدمیزاد است دیگر ... دوست دارد دق کند !!