... تلخ مثل عسل

بی شک می توان روزهای تازه ای رقم زد ...

... تلخ مثل عسل

بی شک می توان روزهای تازه ای رقم زد ...

گرفته حالی ما را کسی نمی فهمد/ ترنج قالی ما را کسی نمی فهمد


 آغوش تو چتر نجات من است،

   چرا باز نمی شود؟


 


+ آدم درون ریزی هستم که الان به شدت، از درون لبریزم... اما عجیب است که این لبریز، چرا سرریز نمیشود، ..!

گرفته حالی ما را کسی نمی فهمد/ شکسته بالی ما را کسی نمی فهمد
شبیه دهکده های جزامیان هرگز/ غم اهالی ما را کسی نمی فهمد
همیشه آفت از این روستا گذر کرده است/ بلای شالی ما را کسی نمی فهمد
هزار حور و پری در دلش نشسته ولی/ ترنج قالی ما را کسی نمی فهمد
اگر چه وارث #شعر هزار ساله شدیم/ بزرگ سالی ما را کسی نمی فهمد


+ آهنگ


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.