مرور قصه شیرین هر روزه که دلم میخواهد مدام تکرارش کنم، مثل "امروز افطار چه بخوریم" مرا تبدیل کرده است به آدمی که سخت ترین تصمیم های زندگیش را در عرض چند ثانیه می گیرد. در همین لحظه تصمیمم را گرفتم. نگران من نباش. زندگی را عاشقانه از میان برگهای ریحان و نعناع بو بکش. و بگذار، دستهای ظریف زنانه ام ، سفره ای گلدار پهن کند به روی روان زندگی ات. ولی تو هم لطفا همهی چیزهایی که گیر کرده در این گلوگاه را بردار. چرا که زندگی بیش از آنکه عشق بخواهد، آرامش می خواهد... ( رمضان سال 89)
+ از دل من اما ... !!
+ خودم را می زنم به خیابان های / شب های .../ سیگارهای ... / های های منی که از خلا پر بود ... / همین طور برای خودم میخندم / همین طور برای خودش اشک می آید ...